Way of archerY
Way of archerY

Way of archerY

فشار - دوست یا دشمن

             سلام 


            این پست با این سوال شروع می شود که "آیا فشار سر مسابقه (از نوع عصبی مثلا استرس)، خوب است یا بد؟" 




              عقیده رایج این است که فشار مخصوصا سر مسابقه تیراندازی اصلا خوب نیست و بنابراین باید از آن اجتناب کنیم. با وجودی که همیشه استرس و فشار عصبی سر مسابقه بیشتر از تمرین وجود دارد و حتی ممکن است که استرس باعث نشود که سر مسابقه امتیازات پایین تری کسب کنید اما در نهایت تاثیر خودش را می گذارد به این صورت که گاهی اینقدر زیاد می شود که تکرار پرتاب های خوب و اجرای فرم مناسب را برای شما سخت می کند. در واقع تنها برخی از تیراندازان سطح بالا تاکید می کنند که استرس روی کار آن ها تاثیر زیادی ندارد و حتی برای آن ها مفید هم بوده اما برای بقیه ماجرا متفاوت است و باعث پایین آمدن کیفیت کار و در مواقع حساس باعث از دست دادن امتیاز و باخت در مسابقه می شود. حتی برخی به دلیل همین استرس و عدم کارایی در مسابقات، تیراندازی را رها می کنند. 


           واقعیت این هست که فشار عصبی بالاخره نه تنها در یک مسابقه ورزشی، بلکه در هر نوع موقعیت دیگری هم می تواند ایجاد بشود درست مثل زمانی که قرار هست در یک جمع سخنرانی کنید و یا حتی یک مصاحبه کاری و یا تحصیلی. این اجتناب ناپذیره و بیانگر عکس العمل طبیعی شما در برابر موقعیت های حساس است. در واقع فکر جدا کردن استرس از خودتان درست شبیه به غیر ممکن بودن جدا کردن سر از بدنتان است. شما فقط این امکان را دارید که احساسی را کنترل کنید، ضعیف تر کنید و نه اینکه از بین ببرید. به یاد بیاورید که تیراندازان سطح بالا از این استرس و فشار استفاده می کنند.


            اولین کاری که باید برای کنترل هر چیزی، درک آن است. دقت کنید که اگر فشار کم باشد و شما خیلی دیگه ریلکس باشید، ممکن است مسابقه را ببازید. منظور از ریلکس بودن اینجا به قول جوون ها جوری که طرف اینقدر بیخیاله که دیگه حتی تیراندازی را هم درست انجام نمی ده. یعنی یک جور شل شدگی که باعث می شود ذهن مثل بادکنک خالی باشد. اگر هم فشار خیلی زیاد باشد با لرزش عضلات و اسپاسم هم مواجه می شوید. درواقع نه اینقدر بی خیال و نه اینقدر سفت همه چیز را شروع کنید که پایان موفقیت آمیزی نداشته باشد. یعنی الان یاد فیلم «بودای کوچک» افتادم. 

       این شخصیت یک جور شازده و از طبقه بالا در هندوستان محسوب می شد و پدرش ممنوع کرده بود که هیچ بدی را ببیند. البته چیزهایی که از نظر خودش بد بودند. مثلا پیری، بیماری و مرگ. خلاصه شازده همینطور خوش می گذراند تا اینکه اتفاقی از قصر خارج شد و هر سه این ها را دید. بعد دچار یک جور خلاء شد و رفت به گوشه نشینی و مرتاض شد. یک روز که لب رودخانه نشسته بود دید که یک قایق رد می شود. یک استاد نوازنده با شاگردش درون قایق بودند و استاد داشت به شاگرد درس می داد. استاد به شاگردش گفت : « اگر تارهای ساز را محکم بزنی، پاره می شوند و اگر آرام بزنی، صداش در نمی اد.» و به این گونه بود که مرتاض متحول شد و شد بودا و به معنای زندگی پی برد. حالا چرا یه عده تو هند و یا سراسر دنیا به مرتاض بودن ادامه می دهند، خدا می داند. در واقع چکیده این داستان این هست که ما به فشار نیاز داریم منتها به مقدار مناسب و اینکه چه مقدار فشار به خودتان وارد کنید، دیگه دست خودتان است. می دانید مثلا اگر کسی شما را مسخره کند، خوب طبیعیه که هر کسی باشد ناراحت می شود منتها چرا یه عده به ناراحتی ادامه می دهند، یک عده فکر می کنند چطور تلافی کنند و یه عده دیگه کار خودشان را می کنند؟ چون دسته سوم، یک لول بالاتر امدند. درسته که اطراف و ادم های دیگر روی ما تاثیر می گذارد اما مقدار تاثیری که به درون ما وارد می شود به خود ما بر می گردد. کنترل می کنیم یا چی؟ 



      فشار در آن واحد دو جزء دارد. اول اضطراب و دوم برانگیختگی. اضطراب، ترس است و همیشه دید منفی به آن وجود دارد. اما همیشه اینطور نیست. در واقع ترس باعث می شود تا ما از موقعیت هایی که همراه با خطر حتمی هست دوری کنیم مثل اینکه دست خودمان را درون پریز برق ببریم یا قرص نعنا و کوکاکولا را با هم بخوریم. اما هر چیزی را در موقعیت بسنجید. ترس در یک مسابقه می تواند فلج کننده باشد و وقتی می گوییم فلج کننده، دقیقا همین کار را می کند. شما خوب فکر نمی کنید. همه چیز یادتان می رود و با عملکرد اشتباه، همه چیز را واگذار می کنید و این آزار دهنده است. اما شاید برای شما هم پیش امده باشد که بعد از یک پرتاب بد، دیگه احساس استرس نمی کنید و انجا است که شجاعت شما گل می کند. یعنی ترس با تکرار یک تجربه یکسان از بین می رود و این خودش خبر خوبیه. دلیل اینکه تیراندازان سطح یک به موفقیت می رسند همین است. آن ها به جای اجتناب از موقعیت، آن را تکرار می کنند. 


      بخش دوم همان برانگیختگی می باشد. این مفهوم به عنوان سطح هیجانات شما است. همان تعریفی که بالا گفته شد. یعنی اگر سطح برانگیختگی خیلی کم باشد و مانند یک تیرانداز بیش از حد ریلکس تیر بزنید و هیجانات بیش از حد بالا باشد و عصبی بشوید و عضلات همراه با لرزش عمل کنند، در هر دو صورت بازی را واگذار می کنید. البته باید در نظر داشت که همه مردم سطح برانگیختگی یکسانی ندارند. برخی آرام هستند و برخی عصبی. ورزش های مختلف هم باعث ایجاد سطوح مختلف برانگیختگی می شود مثلا سطح برانگیختگی اسکی بازی که از روی سکو می پرد با کسی که شطرنج بازی می کند، یکسان نیست. تیراندازی جزو آن دسته از ورزش هایی است که سطح برانگیختگی متوسط دارند. در واقع برانگیختگی باعث بالا رفتن سطح آدرنالین در خون می شود و ضربان قلب بالا می رود. بنابراین اگر احساس کردید که قلبتان توی دهنتان است، زیاد تعجب نکنید. برانگیختگی اما روی خوبی هم دارد که افزایش استقامت و قدرت و در نهایت افزایش آگاهی و حواس را در پی دارد. 

        خوب حالا در نظر داشته باشید که چهار حالت پیش می اد: 

         1. فردی که آرام است، ورزش با سطح برانگیختگی کم را انتخاب می کند. (مثلا منچ)

         2. فردی که آرام است، ورزشی با سطح برانگیختگی بالا را انتخاب می کند. (مثلا پرش با اسکی)

         3. فردی که برانگیختگی بالا دارد، ورزش با سطح برانگیختگی کم را انتخاب می کند. (باید برخی از تکنیک های تسلط به خود، آموزش و تمرین بشود.)

         4. فردی که برانگیختگی بالا دارد، ورزش با سطح برانگیختگی بالا را انتخاب می کند. 

          

          در هر کدام از حالات بالا، وضعیت های مختلفی ایجاد می شود که حاکی از تفاوت روحیات فرد و سطح برانگیختگی آن ورزش خاص است. بنابراین اگر شما سطح برانگیختگی بالایی دارید و اصطلاحا هیجانی هستید و سطح برانگیختگی ورزش شما متوسط است (مثل تیراندازی با کمان)، سه چیز سر مسابقه می تواند به شما کمک کند:  


    اول : تایید و قبول کنید که فشار، یک عامل مثبت است و قادر هستید آن را کنترل کنید. فشار در تصور شما نیست و می توانید آن را تحت کنترل خودتان در بیاورید و حتی مثل تیراندازان سطح یک از آن به نفع خودتان استفاده کنید. اگر موفق بشوید، حداقل در یک فاکتور شبیه تیراندازان سطح یک خواهید شد و این ارزشمند است. دقت کنید که احساس کردن چیزی در شرایطی که تحت فشار هستید چیز خوبی است. در واقع ذهن شما قصد دارد تا شما را متوجه چیزی کند. سعی کنید تا با تجربه موقعیت های استرس زا، نمرات خود را بالا ببرید یعنی تحت استرس هر بار، نمرات بیشتری بگیرد. 


     دوم : به آنچه که قرار است انجام بدهید فکر کنید و نه آنچه باعث افزایش سطح برانگیختگی شده است. همیشه روند کار مهم است. فکر کردن به اینکه باید ببرید و نمرات بیشتری بگیرید شما را از نمرات بالاتر محروم می کند چون به روند کار توجه ندارید. دقت کنید که روند کار در تیراندازی ناخودآگاه است و نه اینکه حالت وسواسی در مورد نحوه اجرا داشته باشید. این خودش باعث می شود تا تیراندازی خراب بشود. حتی ممکن است خودتان هم به این برسید، وقتی به ریلیز فکر می کنید، ریلیز بدی انجام می دهید. 


      سوم : روی تکنیک های ریکاوری کار کنید. همانطور که در بالا گفتم گاهی امتیازات پایین که ناشی از برانگیختگی زیاد بودند، شما را به وضعیت برانگیختگی مناسب بر می گردانند. اگر ریکرو بودید که ادامه بدهید اما اگر کامپوند بودید، دیگه فقط باید دعا بخوانید که حریفتان اشتباه کند مثل اتفاقی که برای Kris Schaff در رده بندی فینال جام جهانی رخ داد. 


         آموختن یک استراتژی ریکاوری می تواند به شما کمک کند و وقتی می گم کمک می کند یعنی حتما این کار را انجام می دهد. دقت کنید به مسابقه لوپز و الیسون در فینال کامپوند خانم ها جام جهانی که اخیرا برگزار شد. لوپز بعد از کسب امتیاز 27 در ست دوم، انقدر 10 زد تا حریفش عصبی شد و بازی را باخت. این استراتژی ها دو ویژگی مهم و مشترک دارند: 

     1. باید ذهن خودتان را از انچه که باعث افزایش سطح هیجانات می شوند و برانگیختگی را افزایش می دهند، دور کنید. 

      2. باید اقدام به انجام کاری کنید که می توانید آن را کنترل کنید. 

    این موقعیت را در نظر بگیرید که شما اند سوم هستید و نمرات خوبی تا این لحظه نگرفتید. اول باید تمرکز کنید و روی تنفس خودتان کار کنید. شروع کنید به نفس عمیق کشیدن و این کار را برای سه مرتبه تکرار کنید. بعد عضلات خودتان مثل گردن و شانه ها را ریلکس کنید. بعد تصور کنید که در حالتی قرار دارید که همه چیز تحت کنترل شما است. حالت مطلوب تیراندازی و وضعیت عضلات در آن لحظه و همچنین خط قدرت را در ذهن تصور کنید و کمان را بکشید و تیراندازی کنید. دقت کنید شما در آن واحد فقط می توانید روی یک چیز کنترل داشته باشید. فکر کردن به یک فرم عالی می تواند شما از افکار منفی جدا کند. دقت کنید که این فرآیند باید قبلا تمرین شده باشد و دقت کنید اگر عواملی وجود دارند که برعکس باعث از بین رفتن برانگیختگی می شوند، آن ها را شناسایی کنید و از انجام آن کارها دوری کنید. 


          این راه حل کمی عجیبه و من خودم انجام ندادم ولی در یک مقاله خواندم که اگر برانگیختگی در سطح بالایی بود، خمیازه کشیدن ممکن است باعث بشود تا حالات هیجانی کمتر بشوند! حالا من نمی دونم که خمیازه ارادی اثر همان خمیازه غیرارادی را دارد یا نه ولی نوشته بود که این کار باعث ریلکس شدن عضلات می شوند. ولی جلوی حریف این کار را نکنید ممکنه اثر بدی داشته باشد. منظورم اینه که حریفتان بعد از باخت افسردگی بگیره که چرا به یک خوابالو باخته...


                 


متشکرم

          

خود گفتاری

      سلام 


            پیش خودم گفتم برای اینکه از تکرار تارگت پنیک بیاییم بیرون (که البته بحث در موردش زیاده و از منظر روان شناختی دارم قضیه را پیگیری می کنم)، در مورد خود گفتاری یا صحبت کردن با خود، مطلب بذارم و در پست بعدی دوباره بریم سراغ روان شناسی تارگت پنیک. بنابراین یک عدد مقاله ترجمه نمودم که امیدوارم خوب باشه. 

 

              خودگفتاری به عباراتی گفته می شود که ورزشکاران در آن خود را خطاب قرار می دهند. این ممکن است به بیان ناخودآگاه کلمات  یا اشکال خودآگاهانه ای از کلمات اطلاق شود. اگرچه چنین عباراتی را می توان با صدای بلند بیان کرد اما بیشتر شامل صحبت های شخصی به صورت صدایی خاموش در ذهن فرد است که مخفیانه بیان می شود. ماهیت خودگفتاری می تواند بیانگر گفتارهای مثبت (به عنوان مثال من می توانم این کار را انجام دهم) یا منفی (به عنوان مثال هیچ وقت موفق نمی شوم) باشد. با این حال یک عنصر تفسیری نیز در ارتباط با خود گفتاری وجود دارد که خاص است و احتمالاً مهمتر از محتوای اظهارات خود به خودی است. به عنوان مثال در حالی که دو ورزشکار در هنگام خستگی ممکن است یک عبارت مشابه را با خود بگویند (به عنوان مثال یکی بگوید که این کار سختی است) و ممکن است اظهارات را به عنوان نشانه ای برای کنار گذاشتن فعالیت ببیند، دیگری ممکن است آن را به عنوان نشانه ای از شدت فعالیت تفسیر کند  و انرژی بیشتری برای انجام کار در سطح مناسب ادامه فعالیت صرف کند. در ادبیات تحقیق گاهی اوقات از خود گفتاری به عنوان سخنرانی خصوصی، تمرین کلامی یا گفتگوی درونی یاد می شود.


             اگرچه تشویق ورزشکاران به استفاده از انواع خاصی از گفتگو در محیط ورزشی امری عادی است اما در مقایسه با سایر مهارتهای ذهنی، خود گفتاری با رویکرد سیستماتیک تر نسبتاً کمتر مورد تحقیق بوده است. برخی تحقیقات اولیه اثرات آموزش ورزشکاران در استفاده از خودگفتاری به عنوان بخشی از آموزش مهارتهای ذهنی بزرگتر را شامل می شود که شامل آموزش مهارتهایی مانند تصویرسازی ذهنی، آرامش و تعیین هدف است. چنین مطالعاتی شواهدی را در رابطه با استفاده از بسته های مهارت های ذهنی ارائه می دهد اما به محققان اجازه نمی دهد اثر هر مهارت ذهنی فردی را شناسایی کنند. با این حال تحقیقات اخیر بیشتر فقط در مورد خود گفتاری متمرکز شده است. بررسی های سیستماتیک تحقیق در مورد خود گفتاری تأیید کرده اند که این مهارت می تواند در افزایش عملکرد موثر باشد و این مزایا در ورزشها یا وظایف و سطح مهارتهای مختلف وجود دارد.




            ساختار خود گفتاری 

        می تواند از حرکات بدن تحت عنوان "ایما و اشاره" (مثلاً سر)، عبارات خاص (به عنوان مثال رسیدن به هدف) تا جملات کامل را در بر بگیرد. صرف نظر از این اکثر این جملات شخصی به صورت مختصر است. در ادبیات تحقیق پیشنهاد شده است که محتوای مداخلات خود گفتاری (به عنوان مثال برنامه های آموزش خود گفتاری) باید به چند اصطلاح آوایی ساده محدود شود که به صورت منطقی با مراحل حرکتی یکپارچه برای اجرای موفقیت آمیز فعالیت مرتبط است. هنگام استفاده از این توصیه ها، داده هایی در این تحقیقات در پذیرش این ادعاها ایجاد کرده است. به عنوان مثال گفتن کلمات آموزشی خود گفتگویی مانند تقسیم و چرخش، نمایانگر جدا شدن پا برای ایجاد ستونی محکم و چرخش شانه ها برای کنترل سر راکت، دقت والی را در تنیس افزایش می دهد. حتی اگر بیشتر این تحقیقات از جمله انگیزشی کاملاً ملایم و منفی استفاده کرده باشند، شواهد ثابت وجود دارد که استفاده از این عملکرد سودمند است. این نشان می دهد که استفاده از خود گفتاری فراتر از استفاده از کلمات مبتنی بر حرکت، برای سازماندهی و اجرای سریع الگوهای حرکتی فنی است.


         با درک اینکه آموزش بیشتر در مقابل اشکال انگیزشی گفتگوی شخصی، ممکن است بسته به ویژگی های فعالیت انجام شده، به شکل متفاوتی بر اجرای فعالیت تأثیر بگذارد، یک فرضیه تطبیق در ادبیات تحقیق در مورد خود گفتاری ارائه شده است. این مقاله بیان می کند از آنجا که گفتگوی خود آموزنده به ورزشکاران کمک می کند تا روی علائم مربوط به وظایف تمرکز کنند بنابراین برای کارهای وابسته به تکنیک و دقت، باید موثرتر از خودگفتاری انگیزشی باشد. برعکس گفتگوی خود انگیزشی برای اجرای وظایف ناخوشایند و مبتنی بر قدرت باید موثرتر از گفتگوی خود آموزنده باشد زیرا به بازیگر کمک می کند تا ذهنیت مناسب تری را منعکس کند که اعتماد به نفس داشته باشد و یک حالت خلقی مثبت را در خود ایجاد کند. در حالی که شواهدی وجود دارد که این فرضیه را تأیید می کند، در حال حاضر ادبیات موجود در این زمینه نشان می دهد که دوام یا استحکام اثرات مختلف مفید این فرضیه مورد سوال است. به عنوان مثال بیشتر مطالعات، فوایدی برای هر دو نوع گفتگوی با خود دارند اما تفاوت واضحی بین گفتار خودکار "matched" و "unmatched" برای نوع کار ندارند.




         طبقه بندی خود گفتاری به عنوان یک عامل آموزشی یا انگیزشی از نظر عملکردی در تحقیقات مربوط به خودآموزی فعالیت ورزشی، موضوع جدیدی است. یک دیدگاه سنتی که در بین روانشناسان ورزشی هنوز هم رایج می باشد این است که گفتگو با خود مثبت نسبت به گفتگو با خود منفی تشویق می شود. برای این منظور تعدادی از تکنیک های ذهنی (به عنوان مثال توقف فکر کردن، بازسازی ساختار شناختی) در ادبیات کاربردی حمایت شده است. با توجه به علاقه آشکار به این جنبه از گفتگو با خود، عدم وجود آزمون آزمایشی قابل توجه است. با این وجود تحقیقات موجود این عقیده را تأیید می کند که گفتگو با خود مثبت می تواند منجر به افزایش عملکرد شود گرچه برعکس این امر در مورد خودگفتاری منفی لزوماً صادق نیست.


           بنابراین یک زمینه کلیدی که باید در نظر گرفت این است که تفسیر مجریان از صحبت در مورد خود، ممکن است از محتوای آن اهمیت بیشتری داشته باشد. تحقیقات اولیه در مورد خودگفتگویی ورزشکاران نشان داد که برخی از ورزشکاران با استفاده از خود گفتگویی منفی به خودشان انگیزه می دهند. اگرچه تأثیرات انگیزشی تفکر منفی فقط در برخی شرایط خاص توسط برخی از ورزشکاران قابل درک است اما این یافته ها بر اهمیت بحث در مورد چگونگی دیدگاه و پاسخ دادن یک ورزشکار به گفتگو با خود به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از کار با خودش تأکید می کنند. به عنوان مثال اگر یک ورزشکار بسیار مقاوم، از گفتگوی منفی و انتقادی نسبت به خود استفاده کند تا تلاش خود را افزایش دهد یا به دنبال افت عملکرد خود و ایجاد توجه دوباره به فرآیند فعالیت باشد، ممکن است یک استفاده کاملاً کاربردی از خود گفتاری باشد.

مطالعات اخیر مبتنی بر نظریه خود گفتاری، تفسیر این مسئله را با عمق بیشتری بررسی کرده است. تحقیقی از تئوری تعیین سرنوشت که توسط ادوارد دسی و ریچارد رایان (SDT) انجام شد نشان داده است که آیا خودگفتاری که به عنوان یک عامل فشار بر خود یا از خود حمایت کننده تفسیر می شود، می تواند نقشی مهم و تعیین کننده در انگیزش، احساسات و رفتار بعدی باشد؟ به طور خاص خودگفتاری که بر چشم انداز ورزشکار تأکید دارد، اطلاعات و بازخورد مربوط به صلاحیت او را در اختیار ورزشکار قرار می دهد و باعث تقویت احساس قدرت می شود، احتمالاً منجر به ایجاد اشکال مثبت تر از انگیزه، احساسات مثبت و درگیر شدن وظیفه مداوم می شود. برعکس خود گفتاری مبتنی بر فشار به خود که توانمندی شخصی را تضعیف می کند، احتمالاً منجر به عدم درگیری فعالیت و تأثیرات عاطفی منفی بیشتری خواهد شد. بنابراین یک خودآموز با عبارت مثبت (به عنوان مثال سر خود را ثابت نگه دارید) که توسط فرد تصور می شود تحت کنترل و فشار است، ممکن است در واقع عواقب منفی داشته باشد.




             یک مدل خاص ورزشی که توسط جیمز هاردی و همکارانش پیشنهاد شده و حول رابطه خود گفتاری با عملکرد متمرکز است و با دلایل تئوریک، خودگفتاری و مکانیسم های بالقوه ای که برای توضیح اثر عملکرد مشخص می شوند، مطالعه می کنند. به طور خاص این مدل تأکید می کند که هر دو عامل تفاوت فردی و متغیرهای موقعیتی می توانند بر استفاده ورزشکاران از خودگفتاری تأثیر بگذارند. فاکتور تفاوت فردی ممکن است شامل ترجیحات ورزشکاران برای پردازش اطلاعات، اعتقاد آنها به تأثیر خود گفتاری و همچنین خصوصیات شخصیت مانند خوش بینی، trait  anxiety (TA) و روان رنجوری باشد. متغیرهای موقعیتی شامل دشواری فعالیت، شرایط بازی (به عنوان مثال از دست دادن یک امتیاز مهم در یک بازی تنیس) و تأثیر دیگران (به عنوان مثال مربیان) است. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ورزشکاران، خود گفتاری را از طریق نظرات و بازخورد مربیان ، مطابق با الگوهای رفتاری مبتنی بر یادگیری اجتماعی، مدلسازی می کنند.



مسیرهای تأثیرگذاری بر عملکرد

            از نظر سازوکارهایی که توضیح می دهند چگونه خود گفتاری ممکن است بر عملکرد تأثیر بگذارد، چهار مسیر اصلی برجسته می شوند:


  1. شناختی 
  2. انگیزشی 
  3. رفتاری 
  4. عاطفی 

1.

           اگرچه این موارد به عنوان مسیرهای جداگانه ای تصور شده است، اما به احتمال زیاد توضیحات زیربنایی به صورت ترکیبی کار می کنند.

دسته اول که مکانیسم های شناختی است به فرآیندهایی مانند پردازش اطلاعات، تمرکز، کنترل توجه و کانون توجه اشاره دارد. ورزشکاران گزارش می دهند که از خود گفتاری برای کمک به تمرکز و جهت دهی و تغییر مسیر توجه به جنبه های انتخابی و مهم مهارتهای اجرا شده استفاده می کنند. کلمات خاص در تغییر عمدی تمرکز در یک مورد به توجه به مورد دیگر، نقش دارند. همچنین برخی شواهد نشان می دهد که گفتگو با خود می تواند باعث کاهش حواس پرتی های درون محورتر مانند افکار تداخلی (به عنوان مثال افکار بی ربط به فعالیت مورد نظر، مانند اینکه برای شام چه چیزی می خواهم بخورم؟) در حین انجام مهارت های ورزشی است.


           از نظر مکانیسم های انگیزشی، خودگفتاری ممکن است با ایجاد تلاش بیشتر و / یا پایداری طولانی مدت، عملکرد را بهبود بخشد. به عنوان مثال گفتگو با خود ممکن است نوعی اقناع کلامی باشد و باعث افزایش اعتماد به نفس یک ورزشکار شود که به نوبه خود باعث می شود تلاش بیشتری برای مدت طولانی تری انجام دهند. با این حال تا به امروز آزمایش های کنترل شده، از نقش اعتماد به نفس در رابطه با خودگفتاری با عملکرد، به داده های مبهمی دست پیدا کرده اند. با این وجود استفاده از عبارات خاص خودگفتاری انگیزشی (به عنوان مثال من می توانم) منجر به افزایش سطح اعتماد به نفس ورزشکاران شده است. متناوباً، انگیزه و به نوبه خود عملکرد، ممکن است تحت تأثیر تفسیر خود گفتاری باشد به گونه ای که گفتگو با خود، به عنوان تقویت کننده توانایی و انتخاب مورد نظر مفید واقع شود و عباراتی که از خود انتقادی باشند، احتمالا موجب افزایش فشار به فرد و ایجاد اثرات مخربی خواهد شد. 


         مکانیسم های رفتاری یا بیومکانیکی که اساس تأثیر خود گفتاری بر عملکرد را تشکیل می دهند، شاید از پشتیبانی مشهود بیشتری برخوردار باشند. نشان داده شده است که تغییر در فرم و الگوی حرکتی ورزشکاران، در نتیجه استفاده از هر دو واژه نشانه (به عنوان مثال حرکت "زانو" با اشاره به نگه داشتن زانوی خود روی توپ هنگام اجرای یک ضربه کم قدرت در فوتبال) یا عبارات آموزشی طولانی تر است. به طور معمول این نوع خودگفتاری، بر روی قسمتهای تقسیم شده یک حرکت یا عمل تمرکز می کنند (به عنوان مثال فازهای عمل فورهند تنیس). با این حال برخی از تغییرات حرکتی به دنبال استفاده از دستورات عمومی تر مشاهده شده اند - به عنوان مثال استفاده از عبارت drive up به عنوان یک تلاش در یک جهش به سمت بالا انجام می شود.


             در نهایت باید گفت که خود گفتاری ممکن است بر عملکرد از طریق مکانیسم های مختلف مربوط به تنظیم حالت های عاطفی (به عنوان مثال خلق و خوی مثبت و منفی) و برانگیختگی تأثیر بگذارد. الگوهای مختلف خودگفتاری با تعدادی از حالات مختلف خلقی از جمله افسردگی، عصبانیت، اضطراب و غیره همراه است و تکنیک های مشاوره که اغلب بر تغییر ماهیت اظهارات فرد به عنوان راهی برای افزایش حالت خلقی تأکید می کنند، استوار است. اگرچه ورزشکاران به طور مکرر از افزایش صحبت و گفتگو به عنوان استراتژی روان درمانی برای افزایش سطح برانگیختگی استفاده می کنند اما اثربخشی گفتگوی خودکار برای این کارکرد به طور آزمایشی مشخص نشده است. با این وجود شواهدی وجود دارد که استفاده از خود گفتاری، با کنترل موثر سطح اضطراب مرتبط می کند.