سلام
پیش خودم گفتم برای اینکه از تکرار تارگت پنیک بیاییم بیرون (که البته بحث در موردش زیاده و از منظر روان شناختی دارم قضیه را پیگیری می کنم)، در مورد خود گفتاری یا صحبت کردن با خود، مطلب بذارم و در پست بعدی دوباره بریم سراغ روان شناسی تارگت پنیک. بنابراین یک عدد مقاله ترجمه نمودم که امیدوارم خوب باشه.
خودگفتاری به عباراتی گفته می شود که ورزشکاران در آن خود را خطاب قرار می دهند. این ممکن است به بیان ناخودآگاه کلمات یا اشکال خودآگاهانه ای از کلمات اطلاق شود. اگرچه چنین عباراتی را می توان با صدای بلند بیان کرد اما بیشتر شامل صحبت های شخصی به صورت صدایی خاموش در ذهن فرد است که مخفیانه بیان می شود. ماهیت خودگفتاری می تواند بیانگر گفتارهای مثبت (به عنوان مثال من می توانم این کار را انجام دهم) یا منفی (به عنوان مثال هیچ وقت موفق نمی شوم) باشد. با این حال یک عنصر تفسیری نیز در ارتباط با خود گفتاری وجود دارد که خاص است و احتمالاً مهمتر از محتوای اظهارات خود به خودی است. به عنوان مثال در حالی که دو ورزشکار در هنگام خستگی ممکن است یک عبارت مشابه را با خود بگویند (به عنوان مثال یکی بگوید که این کار سختی است) و ممکن است اظهارات را به عنوان نشانه ای برای کنار گذاشتن فعالیت ببیند، دیگری ممکن است آن را به عنوان نشانه ای از شدت فعالیت تفسیر کند و انرژی بیشتری برای انجام کار در سطح مناسب ادامه فعالیت صرف کند. در ادبیات تحقیق گاهی اوقات از خود گفتاری به عنوان سخنرانی خصوصی، تمرین کلامی یا گفتگوی درونی یاد می شود.
اگرچه تشویق ورزشکاران به استفاده از انواع خاصی از گفتگو در محیط ورزشی امری عادی است اما در مقایسه با سایر مهارتهای ذهنی، خود گفتاری با رویکرد سیستماتیک تر نسبتاً کمتر مورد تحقیق بوده است. برخی تحقیقات اولیه اثرات آموزش ورزشکاران در استفاده از خودگفتاری به عنوان بخشی از آموزش مهارتهای ذهنی بزرگتر را شامل می شود که شامل آموزش مهارتهایی مانند تصویرسازی ذهنی، آرامش و تعیین هدف است. چنین مطالعاتی شواهدی را در رابطه با استفاده از بسته های مهارت های ذهنی ارائه می دهد اما به محققان اجازه نمی دهد اثر هر مهارت ذهنی فردی را شناسایی کنند. با این حال تحقیقات اخیر بیشتر فقط در مورد خود گفتاری متمرکز شده است. بررسی های سیستماتیک تحقیق در مورد خود گفتاری تأیید کرده اند که این مهارت می تواند در افزایش عملکرد موثر باشد و این مزایا در ورزشها یا وظایف و سطح مهارتهای مختلف وجود دارد.
ساختار خود گفتاری
می تواند از حرکات بدن تحت عنوان "ایما و اشاره" (مثلاً سر)، عبارات خاص (به عنوان مثال رسیدن به هدف) تا جملات کامل را در بر بگیرد. صرف نظر از این اکثر این جملات شخصی به صورت مختصر است. در ادبیات تحقیق پیشنهاد شده است که محتوای مداخلات خود گفتاری (به عنوان مثال برنامه های آموزش خود گفتاری) باید به چند اصطلاح آوایی ساده محدود شود که به صورت منطقی با مراحل حرکتی یکپارچه برای اجرای موفقیت آمیز فعالیت مرتبط است. هنگام استفاده از این توصیه ها، داده هایی در این تحقیقات در پذیرش این ادعاها ایجاد کرده است. به عنوان مثال گفتن کلمات آموزشی خود گفتگویی مانند تقسیم و چرخش، نمایانگر جدا شدن پا برای ایجاد ستونی محکم و چرخش شانه ها برای کنترل سر راکت، دقت والی را در تنیس افزایش می دهد. حتی اگر بیشتر این تحقیقات از جمله انگیزشی کاملاً ملایم و منفی استفاده کرده باشند، شواهد ثابت وجود دارد که استفاده از این عملکرد سودمند است. این نشان می دهد که استفاده از خود گفتاری فراتر از استفاده از کلمات مبتنی بر حرکت، برای سازماندهی و اجرای سریع الگوهای حرکتی فنی است.
با درک اینکه آموزش بیشتر در مقابل اشکال انگیزشی گفتگوی شخصی، ممکن است بسته به ویژگی های فعالیت انجام شده، به شکل متفاوتی بر اجرای فعالیت تأثیر بگذارد، یک فرضیه تطبیق در ادبیات تحقیق در مورد خود گفتاری ارائه شده است. این مقاله بیان می کند از آنجا که گفتگوی خود آموزنده به ورزشکاران کمک می کند تا روی علائم مربوط به وظایف تمرکز کنند بنابراین برای کارهای وابسته به تکنیک و دقت، باید موثرتر از خودگفتاری انگیزشی باشد. برعکس گفتگوی خود انگیزشی برای اجرای وظایف ناخوشایند و مبتنی بر قدرت باید موثرتر از گفتگوی خود آموزنده باشد زیرا به بازیگر کمک می کند تا ذهنیت مناسب تری را منعکس کند که اعتماد به نفس داشته باشد و یک حالت خلقی مثبت را در خود ایجاد کند. در حالی که شواهدی وجود دارد که این فرضیه را تأیید می کند، در حال حاضر ادبیات موجود در این زمینه نشان می دهد که دوام یا استحکام اثرات مختلف مفید این فرضیه مورد سوال است. به عنوان مثال بیشتر مطالعات، فوایدی برای هر دو نوع گفتگوی با خود دارند اما تفاوت واضحی بین گفتار خودکار "matched" و "unmatched" برای نوع کار ندارند.
طبقه بندی خود گفتاری به عنوان یک عامل آموزشی یا انگیزشی از نظر عملکردی در تحقیقات مربوط به خودآموزی فعالیت ورزشی، موضوع جدیدی است. یک دیدگاه سنتی که در بین روانشناسان ورزشی هنوز هم رایج می باشد این است که گفتگو با خود مثبت نسبت به گفتگو با خود منفی تشویق می شود. برای این منظور تعدادی از تکنیک های ذهنی (به عنوان مثال توقف فکر کردن، بازسازی ساختار شناختی) در ادبیات کاربردی حمایت شده است. با توجه به علاقه آشکار به این جنبه از گفتگو با خود، عدم وجود آزمون آزمایشی قابل توجه است. با این وجود تحقیقات موجود این عقیده را تأیید می کند که گفتگو با خود مثبت می تواند منجر به افزایش عملکرد شود گرچه برعکس این امر در مورد خودگفتاری منفی لزوماً صادق نیست.
بنابراین یک زمینه کلیدی که باید در نظر گرفت این است که تفسیر مجریان از صحبت در مورد خود، ممکن است از محتوای آن اهمیت بیشتری داشته باشد. تحقیقات اولیه در مورد خودگفتگویی ورزشکاران نشان داد که برخی از ورزشکاران با استفاده از خود گفتگویی منفی به خودشان انگیزه می دهند. اگرچه تأثیرات انگیزشی تفکر منفی فقط در برخی شرایط خاص توسط برخی از ورزشکاران قابل درک است اما این یافته ها بر اهمیت بحث در مورد چگونگی دیدگاه و پاسخ دادن یک ورزشکار به گفتگو با خود به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از کار با خودش تأکید می کنند. به عنوان مثال اگر یک ورزشکار بسیار مقاوم، از گفتگوی منفی و انتقادی نسبت به خود استفاده کند تا تلاش خود را افزایش دهد یا به دنبال افت عملکرد خود و ایجاد توجه دوباره به فرآیند فعالیت باشد، ممکن است یک استفاده کاملاً کاربردی از خود گفتاری باشد.
مطالعات اخیر مبتنی بر نظریه خود گفتاری، تفسیر این مسئله را با عمق بیشتری بررسی کرده است. تحقیقی از تئوری تعیین سرنوشت که توسط ادوارد دسی و ریچارد رایان (SDT) انجام شد نشان داده است که آیا خودگفتاری که به عنوان یک عامل فشار بر خود یا از خود حمایت کننده تفسیر می شود، می تواند نقشی مهم و تعیین کننده در انگیزش، احساسات و رفتار بعدی باشد؟ به طور خاص خودگفتاری که بر چشم انداز ورزشکار تأکید دارد، اطلاعات و بازخورد مربوط به صلاحیت او را در اختیار ورزشکار قرار می دهد و باعث تقویت احساس قدرت می شود، احتمالاً منجر به ایجاد اشکال مثبت تر از انگیزه، احساسات مثبت و درگیر شدن وظیفه مداوم می شود. برعکس خود گفتاری مبتنی بر فشار به خود که توانمندی شخصی را تضعیف می کند، احتمالاً منجر به عدم درگیری فعالیت و تأثیرات عاطفی منفی بیشتری خواهد شد. بنابراین یک خودآموز با عبارت مثبت (به عنوان مثال سر خود را ثابت نگه دارید) که توسط فرد تصور می شود تحت کنترل و فشار است، ممکن است در واقع عواقب منفی داشته باشد.
یک مدل خاص ورزشی که توسط جیمز هاردی و همکارانش پیشنهاد شده و حول رابطه خود گفتاری با عملکرد متمرکز است و با دلایل تئوریک، خودگفتاری و مکانیسم های بالقوه ای که برای توضیح اثر عملکرد مشخص می شوند، مطالعه می کنند. به طور خاص این مدل تأکید می کند که هر دو عامل تفاوت فردی و متغیرهای موقعیتی می توانند بر استفاده ورزشکاران از خودگفتاری تأثیر بگذارند. فاکتور تفاوت فردی ممکن است شامل ترجیحات ورزشکاران برای پردازش اطلاعات، اعتقاد آنها به تأثیر خود گفتاری و همچنین خصوصیات شخصیت مانند خوش بینی، trait anxiety (TA) و روان رنجوری باشد. متغیرهای موقعیتی شامل دشواری فعالیت، شرایط بازی (به عنوان مثال از دست دادن یک امتیاز مهم در یک بازی تنیس) و تأثیر دیگران (به عنوان مثال مربیان) است. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ورزشکاران، خود گفتاری را از طریق نظرات و بازخورد مربیان ، مطابق با الگوهای رفتاری مبتنی بر یادگیری اجتماعی، مدلسازی می کنند.
مسیرهای تأثیرگذاری بر عملکرد
از نظر سازوکارهایی که توضیح می دهند چگونه خود گفتاری ممکن است بر عملکرد تأثیر بگذارد، چهار مسیر اصلی برجسته می شوند:
1.
اگرچه این موارد به عنوان مسیرهای جداگانه ای تصور شده است، اما به احتمال زیاد توضیحات زیربنایی به صورت ترکیبی کار می کنند.
دسته اول که مکانیسم های شناختی است به فرآیندهایی مانند پردازش اطلاعات، تمرکز، کنترل توجه و کانون توجه اشاره دارد. ورزشکاران گزارش می دهند که از خود گفتاری برای کمک به تمرکز و جهت دهی و تغییر مسیر توجه به جنبه های انتخابی و مهم مهارتهای اجرا شده استفاده می کنند. کلمات خاص در تغییر عمدی تمرکز در یک مورد به توجه به مورد دیگر، نقش دارند. همچنین برخی شواهد نشان می دهد که گفتگو با خود می تواند باعث کاهش حواس پرتی های درون محورتر مانند افکار تداخلی (به عنوان مثال افکار بی ربط به فعالیت مورد نظر، مانند اینکه برای شام چه چیزی می خواهم بخورم؟) در حین انجام مهارت های ورزشی است.
از نظر مکانیسم های انگیزشی، خودگفتاری ممکن است با ایجاد تلاش بیشتر و / یا پایداری طولانی مدت، عملکرد را بهبود بخشد. به عنوان مثال گفتگو با خود ممکن است نوعی اقناع کلامی باشد و باعث افزایش اعتماد به نفس یک ورزشکار شود که به نوبه خود باعث می شود تلاش بیشتری برای مدت طولانی تری انجام دهند. با این حال تا به امروز آزمایش های کنترل شده، از نقش اعتماد به نفس در رابطه با خودگفتاری با عملکرد، به داده های مبهمی دست پیدا کرده اند. با این وجود استفاده از عبارات خاص خودگفتاری انگیزشی (به عنوان مثال من می توانم) منجر به افزایش سطح اعتماد به نفس ورزشکاران شده است. متناوباً، انگیزه و به نوبه خود عملکرد، ممکن است تحت تأثیر تفسیر خود گفتاری باشد به گونه ای که گفتگو با خود، به عنوان تقویت کننده توانایی و انتخاب مورد نظر مفید واقع شود و عباراتی که از خود انتقادی باشند، احتمالا موجب افزایش فشار به فرد و ایجاد اثرات مخربی خواهد شد.
مکانیسم های رفتاری یا بیومکانیکی که اساس تأثیر خود گفتاری بر عملکرد را تشکیل می دهند، شاید از پشتیبانی مشهود بیشتری برخوردار باشند. نشان داده شده است که تغییر در فرم و الگوی حرکتی ورزشکاران، در نتیجه استفاده از هر دو واژه نشانه (به عنوان مثال حرکت "زانو" با اشاره به نگه داشتن زانوی خود روی توپ هنگام اجرای یک ضربه کم قدرت در فوتبال) یا عبارات آموزشی طولانی تر است. به طور معمول این نوع خودگفتاری، بر روی قسمتهای تقسیم شده یک حرکت یا عمل تمرکز می کنند (به عنوان مثال فازهای عمل فورهند تنیس). با این حال برخی از تغییرات حرکتی به دنبال استفاده از دستورات عمومی تر مشاهده شده اند - به عنوان مثال استفاده از عبارت drive up به عنوان یک تلاش در یک جهش به سمت بالا انجام می شود.
در نهایت باید گفت که خود گفتاری ممکن است بر عملکرد از طریق مکانیسم های مختلف مربوط به تنظیم حالت های عاطفی (به عنوان مثال خلق و خوی مثبت و منفی) و برانگیختگی تأثیر بگذارد. الگوهای مختلف خودگفتاری با تعدادی از حالات مختلف خلقی از جمله افسردگی، عصبانیت، اضطراب و غیره همراه است و تکنیک های مشاوره که اغلب بر تغییر ماهیت اظهارات فرد به عنوان راهی برای افزایش حالت خلقی تأکید می کنند، استوار است. اگرچه ورزشکاران به طور مکرر از افزایش صحبت و گفتگو به عنوان استراتژی روان درمانی برای افزایش سطح برانگیختگی استفاده می کنند اما اثربخشی گفتگوی خودکار برای این کارکرد به طور آزمایشی مشخص نشده است. با این وجود شواهدی وجود دارد که استفاده از خود گفتاری، با کنترل موثر سطح اضطراب مرتبط می کند.